آموزههاي کريشنا مورتي (4)
نظر كريشنا مورتي دربارهي رؤيا در جريان شرطيت ذهن مصداق مييابد. او خواب ديدن را نيز امري ذهني دانسته و آن را واكنش ذهن آدمي در لحظات خواب و استراحت كه در آرامشي نسبي به سر ميبرد، به شمار
نويسنده: محمد تقي فعّالي
4) آيا رؤيا صرفاً واكنش ذهن انسان است؟
نظر كريشنا مورتي دربارهي رؤيا در جريان شرطيت ذهن مصداق مييابد. او خواب ديدن را نيز امري ذهني دانسته و آن را واكنش ذهن آدمي در لحظات خواب و استراحت كه در آرامشي نسبي به سر ميبرد، به شمار ميآورد. وي معتقد است:ذهن، ذهني كه در روز بر اساس چيزهايي كه به آن آموختهاند، مدام فعال است. دنبالهي آن فعاليتها را به خواب و رؤيا هم ميكشاند. بنابراين همان چيزها و همان فعاليتهاي بيداري به يك شكل ديگر در خواب هم اتفاق ميافتد و تكرار ميشود و يك مقدار حرفهاي رمز و رازي فريبنده دربارهي رؤيا رواج دارد - مثلاً اينكه رؤيا نياز به تعبير دارد و بنابراين روان شناسان و متخصصين حرفهاي آن را تعبير ميكنند و از اين قبيل مهملات...
روان شناسها ميگويند انسان بايد خواب ببيند؛ در غير آن صورت ديوانه ميشود. ولي اگر شما تمام جريانات زندگي خود را طي روز و هنگام بيداري كاملاً از نزديك و با دقت مشاهده كنيد، اگر به تلاشهاي خودمركزانه، به ترسها و اضطرابها، به گناهها و ندامتها و به هر چه كه هست خوب توجه كنيد ميبينيد وقتي ميخوابيد هيچ رؤيايي وجود ندارد. ذهني كه به لحظه لحظهي حركتهاي فكر، به يك يكِ كلماتي كه استعمال ميكند و به تمام فعل و انفعالات خود كاملاً توجه دارد فوق العادهاي را تجربه ميكند. (1)
براي ارزيابي و سنجش كريشنا يعني نظر وي درباره رؤيا، مناسب است به بررسي مقولهي خواب و رؤيا از ديدگاه روان شناسان و روان كاوان خواب پرداخته شود. عالمان روان شناس و روان كاو در باب منشأ، ماهيت، ارزش و اثر خواب نظرات متفاوت و گاه متناقضي را ارائه ميدهند.
بعضي روان شناسان، رؤيا را تظاهراتي آشفته و نامنظم از خاطرهها و تجربههاي نهفته در حافظهي انسان (در مغز انسان) ميدانند. به اين معني كه اين خاطرهها، بي هدف و بي قاعده به طور تصادفي و بي دليل، در خواب تجلّي ميكنند و لذا حايز اهميت خاصي نيستند. اين نظريه تا قبل از ظهور زيگموند فرويد و كارل گوستاو يونگ، عموميت داشت.
پس از ظهور فرويد، اكثر روان شناسان و روان كاوان، خواب را حامل پيامي از درون ناخوداگاه انسان ميدانند، لذا خوابهاي افراد را از لحاظ باليني قابل تعبير و تفسير ميشمارند. حد متوسط اين عقيده كه مقبول استادان روان شناسي معاصر است، اين كه به احتمال قوي، رؤيا براي خواب بيننده داراي مفهوم است و ممكن است به وسيلهي خود بينندهي خواب يا به وسيلهي شخص ثالث (روان كاو) قابل تعبير صحيح باشد. در اين مجال به ارائهي نظريههاي سه دانشمند روان شناسي و روان كاو مشهور يعني زيگموند فرويد، آلفرد آدلر و يونگ اشاره ميشود.
الف) نظريهي زيگموند فرويد (Zigmond Freud)
زيگموند فرويد (1856-1939 م) معتقد بود كه خواب را بايد از راهي علمي - تجربي شناسايي كرد و از آن، جهت بهبود رواني و معالجه و درمان خواب بيننده استفاده كرد. وي تحقيقات خود را دربارهي خواب، مهمترين كاركرد علمي خود ميدانست و نتيجهي اين پژوهشها را كه به مدت چهار سال درباره آن تحقيق كرد، در كتابي با عنوان تعبير خواب در سال 1900 ميلادي منتشر ساخت.فرويد خواب را شاهراه ورود انسان به وجدان ناخودآگاه خود ميخواند و آن را حامل پيامي از وجدان ناخودآگاه شخص به وجدان خودآگاه او ميدانست و از اين رو همهي خوابها را قابل تعبير و تفسير روان شناختي ميدانست. به عقيدهي او، ديدن خواب، دو نقش مهم و اساسي دارد:
يك) آن كه خواب ديدن باعث تداوم خواب ميشود و نقش پاسبان و نگهدارندهي جريان خواب را عهده دار است.
دو) خواب ديدن نقش مهم و كاربرد مغزي - رواني دارد كه همانا ارضاء خواهشها و اشباع آرزوهاست.
البته در فرهنگ ديرين ايران نيز خواب را در همين معناي دوم آن به كار بردهاند و مثال معروفي در زبان فارسي رايج است كه ميگويد: هميشه تشنه، خواب آب بيند. فرويد همين معنا را با زبان علمي پروراند و بازگو نمود و در كتاب پيش گفته اذعان كرد كه زندانيان گرسنه، خواب غذا ميبينند و چيزي كه شخص به خواب ميبيند، همان مفهومي را دارد كه به ذهن ميآورد. او ميگويد، من اثبات ميكنم كه با يك روش علمي روان شناختي همهي رؤياها را ميتوان تعبير كرد. هر رؤيا به صورت يك ساختار روان شناختي با مفهوم و معناي خاصي مكشوف ميشود كه به مقطعي معين از فعاليتهاي ذهن شخص در حال بيدار ارتباط دارد. به طور کلي از نظر فرويد رؤيا، هميشه جهت ارضاء اميال، آرزوها، علايق و شهوات پديد ميآيد.
ب) نظريه آلفرد آدلر( Alfred Adler)
آلفرد آدلر (1870-1937 م) يكي از همكاران نيمه راه فرويد است. وي با تكيه بر عقدهي احساس حقارت، معتقد است كه خواب و رؤيا، ناكاميها و آرزوهاي ارضاء نشدهي شخص را جبران ميكند. آلفرد آدلر و دوستش ويلهم استكل (Wilhelm stekel) از همكاران فرويد بودند كه بر اثر اختلافات و رقابتهاي حرفهاي از او جدا شدند.نظريهي آدلر بر اين استوار است كه اشخاص عموماً در سنين كودكي دچار عقدهي حقارت شدهاند و لذا در تمام عمر ميكوشند كه ارزش و اهميت خود را ثابت كنند. از اين رهگذر، عقايد آدلر، تا حدي با نظريهي فريدريش نيچهي آلماني دائر به ارادهي معطوف به قدرت مطابق است. بدين صورت ديدگاه آدلر بيشتر به ارتباطات اجتماعي و روابط فردي انسانها ناظر است و در باب خواب، نظريهي جامع و كاملي ارائه نداده است و تنها قائل است كه انسان در حالت خواب نيز مثل حالت بيداري، در مبارزه به سوي هدف نهاييش كه اثبات ارزش و قدرت اوست، رهسپار است. هر چند در خواب قوا و احساسات او قويتر از عالم بيداري است. به عبارت ديگر، اگر در عالم واقع، شخص قدرت بر حل موانعي كه در سر راه پيشرفت او قرار دارند، ندارد، در عالم خواب، آن مشكلات را حل ميكند.
در مكتب آدلر، بشر پيوسته به سوي ترقي و تكامل، مايل است و لذا آدلر برخلاف فرويد كه مدعي است خوابها هميشه براي ارضاء آرزويها و علائق شهواني است، معتقد است كه خواب، انسان را به جانب پيشرفت و تكامل در آتيه سوق ميدهد و نشان ميدهد كه چگونه هر كس در محدودهي زندگي فردي و اجتماعي خود، طرق پيشرفت و ترقي خود را در ذهن ناخودآگاه خود مجسم ميكند. اين عقيدهي آلفود آدلر را، ويلهلم استكل نيز تأييد ميكند، يعني اينكه خواب بيشتر ناظر به آينده است نه گذشته.
ج) نظريهي كارل گوستاو يونگ
يونگ(1875-1961) بر اساس تجزيه و تحليل نزديك به يكصد هزار رؤياي مختلف، براي خواب اهميت بيشتري قائل است. او خواب را روند يا فرايند تجربههاي مهم زندگي شخص ميداند. اي بسا تجربههايي كه شخص در حال بيداري، به صورت آگاهانه از خود دفع كرده و به دور رانده باشد. اما در خواب همان شخص، همان تجربهها، وسوسهها و حالتها را به نوعي بهتر و متعالي پذيرا ميشود. لذا در نظر يونگ، خواب تمرين و آزمايشي براي تطبيق و انطباق بهتر انسان با محيط خارجي و آماده كردن او براي ادامهي حيات و فعاليتهاي آيندهي اوست. از اين جهت خوابها قابل توجه و حاوي پيامهايي از بخشهاي فراموش شده هويت شخص است.نظريه يونگ دربارهي خواب به نظريهي «ترميمي خواب» معروف است. به اين معنا كه انسان به وسيلهي خواب آنچه را كه در بيداري فاقد آن است، صاحب ميشود و خلاء موجود در واقعيت خود را به وسيلهي خواب پر ميكند. يونگ تقريباً شبيه به عرفاي مشرق زمين و برخلاف فرويد انسان را معجوني از نيك و بد و معنويات و غرايز حيواني ميداند. هم چنين يونگ برخلاف فرويد كه ميگويد، منشأ خوابهاي انسان، تنها تجارب شخصي و وجداني ناخودآگاه شخص است، معتقد است كه تجارب و خاطرات تكاملي آباء و اجداد نوع بشر در خواب و خيال افراد مؤثر است به عقيدهي يونگ ذهن و مغز انسان امروزي، يك زيربناي مطلق و نامحدود دارد كه يونگ آن را «وجدان ناخودآگاه جمعي» ناميده است. بدين گونه، افراد انساني، نه تنها با خاطرهها، نمادها، انديشهها و احساسهاي اجداد دوردست خود پيوند دارند، بلكه بشر امروزي، همچنين وارث بسياري از خواص حيوانات قبل از انسان كه اجداد اوليهي بشر بودهاند نيز ميباشد.
او اذعان ميدارد كه انسان متمدن در بيداري، جنبهي حيواني را از خود دور ميكند. اما در خواب چنين كنترل آگاهانهاي وجود ندارد و لذا در خواب تجارب و خواص و احوال كنترل نشدهي قديم انسانهاي بدوي و وحشي بروز و ظهور ميكند. به طور كلي نظريه يونگ را ميتوان داراي ابعاد گوناگون دانست؛ زيرا هم ناظر به اين است كه خواب بازتاب ديدهها و شنيدهها و آرزوهاي روزانهي شخص خواب نماست و هم انعكاس وجدان جمعي و فرهنگ گروهي آباء و اجداد و شخص خواب بيننده و هم نويد دهنده نسبت به حوادث آينده است كه بشر هنوز آنها را كشف نكرده است.
حاصل آنكه، اگر بخواهيم براي نظريهي كريشنا مورتي دربارهي خواب محمل روان شناسانهاي در نظر بگيريم، با قدري مسامحه ميتوان گفت نظر وي بيشتر با ديدگاه فرويد تناسب دارد؛ چرا كه او بر اين نكته كه خواب پيامد خواستهاي روزانهي ماست اصرار ميورزد. البته بايد توجه داشت كه كريشنا مورتي ساحتي از ذهن را معرفي و توصيه ميكند كه اصلاً خواب نميبيند و آن ذهني است كه به نيروانه رسيده باشد. اما همهي روان شناسان بر لزوم خواب ديدن اتفاق نظر دارند. فيزيولوژي خواب در طب جديد نشان ميدهد كه بدن انسان نوعاً به خواب نيازمند است و پس از مدتي بيداري بايد بخوابد. از نظر فيزيولوژيكي، امواج مغز انسان در موقع بيداري (آلفا) و در موقع خواب (دلتا) است و اين دو موج متفاوتند. اما رابطهاي مستقيم بين حركات الكتريكي مغز و ساير حركات دايرهي چشم و تنفس در هنگام خواب موجود است و بنابراين مركز فعاليتهاي فيزيولوژيك خواب در مغز وجود دارد. كسي كه در خواب است، نه تنها عضلاتش بلكه فعاليتهاي ارادي زمان بيداري او نيز متوقف ميگردد اما مغز همچنان فعّال است. براي مثال اگر فردي خوابي ببيند كه از شدت ترس و وحشت بيدار شود، بر چهره، مو و اندام خود، تعرق را مشاهده ميكند حتي بياد ميآورد كه براي رهايي و در خواست كمك، بارها فرياد كشيده و دهانش را باز كرده اما صدايي از آن خارج نشده است.
پينوشت:
1. كريشنا مورتي، فراسوي خشونت، ترجمهي محمدجعفر مصفا، ص 121.
منبع مقاله :فعّالي، محمّدتقي؛ (1388)؛ نگرشي بر آراء و انديشههاي کريشنا مورتي، تهران: سازمان ملي جوانان، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}